نظریه معماری (ARCHITECTURAL THEORY)
نظریه معماری (Architectural theory) به عمل فکر، بحث کردن و نوشتن در مورد معماری اطلاق میشود. نظریه معماری در اکثر دانشکده های معماری در حال تدریس است و توسط معماران پیشرو در جهان انجام میشود.برخی از اشکالی که نظریه معماری به خود می گیرد شامل بیانات و یا گفتگو، رساله یا کتاب، پروژه ها و یا مسابقاتی است که در مورد معماری انجام میشود. نظریات معماری اغلب آموزشی هستند و نظریه پردازان عمدتاً تمایل دارند در یک محیط سربسته یا در کلاس های درس باشند. این تئوری در دوران باستان وجود داشته است و با انتشار آن توسط کتابها، مجلات و آثار زیادی از معماران و منتقدان در قرن بیستم تئوری معماری غنای بیشتری به دست آورده است. در نتیجه سبک ها و جنبش های تشکیل شده و راهحلهای بسیار سریعتر از سبک های نسبتاً پایدار در طول تاریخ به دست می دهد. انتظار میرود در آینده ای نزدیک از اینترنت برای مباحثه در مورد معماری قرن ۲۱ استفاده شود.
در دوران معاصر، تئوریهای معماری به طور عام، بیشتر به موقعیتش در فرهنگ و به طور خاص به اندیشیدن مربوط میشود. به این دلیل است که دوره های دانشگاهی تئوری معماری، بیشتر وقت خود را صرف بحثهای فلسفی و مطالعات فرهنگی میکنند و به همین دلیل، تحقیقات پیشرفته کارشناسی ارشد و رساله دکترا بر موضوعات فلسفی مربوط به علوم انسانی معماری متمرکز است. برخی از نظریه پردازان معماری به بحث در مورد موضوعات فلسفی یا گفتگو با فیلسوفان میپردازند. از جمله گرایش پیتر آیزنمن (Peter Eisenman) و برنارد چومی (Bernard Tschumi) به اندیشه دریدا، یا علاقه آنتونی وایلدر (Anthony Vidler) به آثار فروید و لوکان، همچنین علاقه ژیل دلور (Gilles Deleuze) به اشعار گاستون باشلار. این گرایشات در مورد اساتید دانشگاه مانند آلبرت پرز گومز و دالیبر وسلی (Dalibor Vesely) نیز صدق میکند. در سال اخیر این جهت گیری های فلسفی از طریق نسل جدیدی از نظریه پردازان (مانند جفری کیپنیس و سانفورد وینتر) تقویت شده است. همچنین، میتوانیم به معماران معاصری که علاقمند به مطالعات فرهنگی و فلسفه هستند اشاره کنیم. برخی از آنها (از جمله کریستین نوربرگ شولز) به پدیدارشناسی علاقمندند و برخی (از جمله Nader El-Bizri ) به عنوان فیلسوف و مورخ علم بسیار متخصص هستند. در حالی که کسان دیگری از جمله مانفردو تافوری علاقمند به تعاریف هستی شناسانه جدید معماری برای ترسیم مفهوم جدیدی از مدرنیته در معماری هستند. این تصور که تئوری مستلزم نقد است، ریشه در مطالعات ادبی پساساختاری در کار بسیاری از نظریه پردازان و معماران، مانند مارک ویگلی یا Cynthia Davidson دارد. در تئوری آنان، با این گفته که در هرزمانی معماران میتوانند اختراع کنند، مقابله میشود. این تئوری بر معماری به اصطلاح “ضد ساختارگرایی” تأثیرگذار است. از سال ۲۰۰۰ تئوری های معماری با جهانی شدن و افزایش سریع شهرنشینی مواجه بوده اند. با توسعه مفهوم جدیدی از شهر، بسیاری از نظریه پردازان (مانند رم کولهاس) مفاهیم جدیدی از حالات شهری را توسعه دادند. علاقه به معماری به عنوان اشیاء گذرا منجر به بعضی تفکرات (برای مثال نگرانی از به کارگیری فنآوری پیشرفته) و نگرانی های عمومی مانند محیط زیست، رسانه های جمعی و اکونومیسم میشود.
در دهه گذشته، شاهد ظهور معماری به اصطلاح “دیجیتال” بوده ایم. چند جریان و متدولوژی معماری به طور همزمان در حال گسترش است که برخی از آنها همدیگر را تقویت میکنند و برخی دیگر در خلاف جهت هم هستند. یکی از این جریانها، Biomimicry است که عبارت است از فرآیند بررسی طبیعت، مدل های آن، سیستم ها، فرآیندها و عناصری برای تقلید یا الهام گرفتن به منظور حل مشکلات بشری. همچنین معماران با طراحی ساختمان های ارگانیک در تلاش هستند که زبان رسمی جدیدی را توسعه دهند. جریان دیگر، اکتشاف تکنیک های محاسباتی است که تحت تأثیر الگوریتم های مربوط به فرآیندهای بیولوژیک است و گاهی اوقات به شکلبندیهای دیجیتال اشاره دارد. تلاش برای استفاده از خلاقیتهای محاسباتی در معماری الگوریتمهای ژنتیکی توسعه یافته در علوم کامپیوتر منجر به تکامل طرحها در کامپیوتر منجر شده است و برخی از این طرح ها در ساختارهای واقعی مطرح و ساخته شده اند. از آنجا که جریان های جدید معماری ظهور کردند، بسیاری از معماران و نظریه پردازان از جمله پاتریک شوماخر، با کارکردن روی این مسائل، تئوری ها و ایده های خود را گسترش داده اند.
با این حال، هیچ مدرکی برای این ادعا وجود ندارد که ما شاهد تولد نوع جدیدی از تئوری و عمل معماری هستیم. جهان نظری معماران معاصر، متنوع و رنگارنگ است. مکاتب مسلط زیادی از تئوری های معماری وجود دارند که مبتنی بر تحلیلهای زبانی، فلسفه، پساساختارگرایی و یا نظریه فرهنگی هستند. به عنوان مثال، گرایشی برای کشف مجدد پروژه های پست مدرنیسم (Sam Jacob)، تعریف جدید گرایش رادیکال معماران و مفهوم آن در توسعه شهرها (Pier Vittorio Aureli) و رویکرد جدید فرمالیستی از طریق فلسفه مفاهیم شیگرا (Peter Trummer or Tom Wiscombe) در حال ظهور است. به هرحال، برای پاسخ به این سؤال که آیا هیچ یک از این نظریه ها شیوع یا تأثیری مداوم خواهد داشت، هنوز خیلی زود است.
بدون دیدگاه